کانی‌چاوْ

من گذرگاه بادها هستم

کانی‌چاوْ

من گذرگاه بادها هستم

پیر و جوان

پنجشنبه, ۲۸ بهمن ۱۳۹۵، ۱۰:۰۸ ب.ظ
سه روز گذشت اما هنوز احساس شاهانهٔ کسی را دارم که به شمع روشنش زل زده و آرزوی تولدش را انتخاب می‌کند . شاید چون بسته‌های پستی و پیام‌های تبریک و اشکال مختلف لطف و التفات دوستانم در این سه روز خردک خردک از راه رسیدند، به جای اینکه یکباره در یک روز- روز تولدم- نازل شوند. بیست و شش ساله شدم. بیست و شش عددی نیست که به آدم احساس جوانی بدهد. ناچار باید احساس جوانی را جایی درون خودم جستجو کنم؛ در آن حس تند و تیز دوست داشتن میم، در رفاقت‌ها که تازه دارند گل می‌کنند؛ در حال و حوصله‌ای که برای ور رفتن با چسب و قیچی و کاغذ رنگی و مداد رنگی دارم؛ در قدم‌های تند و چابک دختری که قول داده یک بار در هفته، در معیت خودش برود یک ور ندیده شهر را ببیند.

شنبه رفتم ابن بابویه. قبرستان‌ها را دوست دارم، خیلی هم خوابشان را می‌بینم؛ خواب دست‌ها و پاهای بیرون مانده از گور. بیدار که می‌شوم برایشان تعابیر خوبی دارم؛ یکی اینکه چیزهای مرده قرار است زنده شوند، یکی اینکه قرار است گنج پیدا کنم، یکی اینکه راه اعماق را پیدا خواهم کرد. چرا خیال می‌کنم چیزی در اعماق چشم به راه من است؟ بیست و شش ساله شده‌ام اما هنوز فکر می‌کنم گنج خودم را در هستی دارم که باید پیدایش کنم. حق دارم احساس جوانی کنم؛ حالا هر قدر هم بیست و شش عدد خشن و بی‌لطفی باشد و آدم را به یاد جوان و جوانی نیندازد. 

از بیست و پنج سالگی چه می‌خواستم؟ آرزوی بیست و پنج سالگی‌ام چه بود؟ درست یادم نیست. به نظرم چندتا آرزو کرده‌بودم و از میان‌شان قبولی ارشد بود. این هم از سوگیری‌های ذهن است که آرزوی برآورده شده را به یاد بیاوری و بقیه را نه. برای سال جدید هنوز آرزو هم نکرده‌ام. بس که حس روز تولدم کش آمده و تمامی ندارد. حتی شمع هم روشن نکرده‌ام که فوتش کنم. (خیلی از سال‌ها نکرده‌ام.) اما حالا که در میانهٔ این نوشته هستم، رفتم شمع وارمر معطری را که بخشی از هدیهٔ زهرا بود روشن کردم که بعد از نوشتن فوتش کنم و چیزی بخواهم. درست نمی‌دانم چه؛ تازگی‌ها آرزوهایم خیلی رضامندانه و پذیراطورند؛ شبیه «خدایا به ما چیزی را ببخش که خودت صلاح می‌دانی» که وقتی نوجوان بودم آن قدر به نظرم بیهوده و بی‌معنا بود و حتی عصبانی‌ام می‌کرد. اگر آن آرزومندی نشانهٔ جوان بودن است، لابد این رضا به داده دانم هم حکایت از پا به سن گذاشتن دارد.
  • ماهی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی