کانی‌چاوْ

من گذرگاه بادها هستم

کانی‌چاوْ

من گذرگاه بادها هستم

از آویشن و میخک و ظلم

پنجشنبه, ۲۹ مهر ۱۳۹۵، ۰۴:۴۲ ب.ظ
در این یک ساله و مخصوصا در سه ماههٔ آخرش خیلی آشپزی کرده‌ام: ماکارونی، عدس‌پلو، ماهی سرخ‌شده، میرزاقاسمی، خوارک مرغ، باقالی‌قاتوق، خورش‌های من‌درآوردی با گوجه و کدو و قارچ و چیزهای دیگر. بعضی از این خوراک‌ها را آن قدر تکرار کرده‌ام که به چند و چونشان اشراف دارم؛ خوراکی که می‌پزم، از این دفعه به دفعهٔ بعد همان طعم و مزه را دارد؛ شانسی و الله‌بختکی درست نمی‌کنم. دربارهٔ ادویه‌ها هم قدری کارکشته‌تر شده‌ام. از هم بازمی‌شناسم‌شان؛ تشخیص می‌دهم کدام ادویه به کدام ترکیب‌ها «می‌نشیند» و کدام ادویه‌ها با هم جورند. مثل سابق بی‌حساب و کتاب ادویه خرج نمی‌کنم، به این امید که معجزه‌ای بشود و از ترکیب‌های باری‌به‌جهت، طعم بدیعی به دست بیاید. مثلا، برای عدس‌پلو، هل و زیره و میخک و دارچین را با هم به کار می‌برم. به لوبیاپلو، دارچین و زیره و زردچوبه می‌زنم وگاهی زعفران. سبزی‌پلو را فقط با زردچوبه و زعفران می‌پزم. دلم می‌خواهد زیرهٔ سبز هم بخرم و به کار بزنم اما فعلا اسیر نیم‌کیلو زیرهٔ سیاهی هستم که دوست بابا سه سال پیش هدیه داده و بعید می‌دانم تا ده‌سال دیگر هم تمام بشود!

نانوشته و ناگفته، کار را تقسیم کرده‌ام. از هر هفته، چها‌ر روزش را من آشپزی می‌کنم، دو روزش را مادرم و یک روزش که هیچ کدام‌مان نیستیم، پدر و برادرم خودشان فکری برمی‌دارند. بعضی روزها هم غذای آماده می‌خریم و من یا مادرم، هرکدام که خوش‌اقبال‌تر باشیم، حس می‌کنیم به بیست و چهار ساعتمان چیزی اضافه شده، می‌نشینیم به درس خواندن. آشپزی و نهار، سرجمع نزدیک سه ساعت وقت می‌گیرند که به نظر من فاجعه‌بار است. البته زیاد غصه‌اش را نمی‌خورم چون بقیهٔ روز را خوب می‌گذرانم؛ می‌نویسم، می‌خوانم، یاد می‌گیرم، و در مجموع خودم را در حال پیش‌روی می‌بینم. اما باز هم مشتاقانه به آن خجسته‌روزی فکر می‌کنم که برمی‌گردم به خوابگاه و غذایم را حاضر و آماده از غذاخوری تحویل می‌گیرم و بیشتر درس می‌خوانم و علامهٔ دهر می‌شوم. زیاد نمی‌شود روی این مختصری که از موضع پیشینم عقب‌نشسته‌ام حساب باز کرد. بله، آشپزی خوب است، عذاب‌آور نیست، لذت‌بخش است، اما جای خواندن و نوشتن را که نمی‌گیرد. مرا رها کنید برگردم پشت میز تحریرم؛ زیره و آویشن و میخک (بله، حتی مخیک!) را دودستی تقدیم می‌کنم به شما. 

دلم می‌سوزد که دست‌پختم مخاطب خوبی ندارد. این‌جا همه ایرادگیرند، هرکدام سازی می‌زنند. پدر و برادرم به همهٔ غذاهای ناآشنا بددل‌اند. پدرم مخصوصا با غذاهای خارجی سر لج دارد. برادرم سیر را توی غذا تحمل نمی‌کند و هزار و یک اما و اگر دیگر دارد. مادرم به آویشن و فلفل سیاه حساسیت دارد. یکی می‌گوید خورش کم‌روغن است، یکی از دندان‌گیر بودن دانه‌های برنج شاکی است. یکی در کاسهٰ خورش پیاز داغ دیده، میلش کور شده. دیگری اصلا این خورش را دوست ندارد. گاهی حرصم می‌گیرد که اصلا چرا نظر می‌دهند، وقتی خودشان آشپزی نمی‌کنند. اما راستش را بگویم، در این مدت بیشتر اظهارنظرهایشان را به چیزی نخریده‌ام. غذا را همان طور که خودم می‌پسندم پخته‌ام، با سیر و آویشن و فلفل و هرچیز دیگری که دوست دارم. اما از دیشب به نظرم رسیده این کار قدری ظالمانه است. دیشب مامان سوپ پخته‌بود و در آن آب فریز شدهٔ بوقلمون ریخته‌بود، که من از بویش فراری هستم. همین طور که قاشق‌ها را با اکراه به دهان می‌بردم فکر می‌کردم این چه ستمی است؟! و یادم آمد به ستم‌هایی که خودم روا داشته‌ام. به اینکه بدآمدن‌های دیگران را جدی نگرفته‌ام. لابد برادرم هم آن ماکارونی‌های سیردار را با همین اکراه فروبرده. یا مادرم، چقدر از آن همه فلفل سیاهی که در غذاها ریخته‌ام عذاب کشیده. 

امروز املت را بدون فلفل سیاه درست کردم. گفتم بگذار هرکس دوست دارم، خودش سر سفره آسیاب کند، روی غذایش بدهد. دیشب به برادرم گفتم تازه می‌فهمم چقدر در آشپزی مستبد بوده‌ام. فکر می‌کردم حالاست که قیافهٔ حق به جانبی بگیرد و شماتتم کند. ولی سر تکان داد و چیزی نگفت. فکرش را که می‌کنم می‌بینم درستش این است که دیگران را بیشتر به حساب بیاورم. حتی اگر کم و بیش به آشپزی مجبور شده‌باشم، حتی اگر هنوز شاکی باشم از این تقسیم کار جنسیتی که آشپزی را برای من بدیهی فرض می‌کند و برای مردها، نه. درستش این است که خودم ظلم نکنم. از دورهٔ آرمان‌گرایی‌ام این یک عقیده برایم باقی مانده که اگر می‌خواهی به ظلم بتازی، شرط اول‌قدم این است که خودت آلوده‌اش نباشی. این روزها راه دوری نمی‌روم، به ظلم در روابط میان‌فردی فکر می‌کنم. 
  • ماهی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی