کانی‌چاوْ

من گذرگاه بادها هستم

کانی‌چاوْ

من گذرگاه بادها هستم

یک آرزوی قد کشیده

شنبه, ۲۱ شهریور ۱۳۹۴، ۱۲:۰۷ ق.ظ
کشاورزی، بیش از آنکه مسالهٔ خاک و بذر و آب و کود باشد، مسالهٔ «قریحهٔ پروردن» است. یا اگر دقیقتر باشم، کشاورزی چیزی نیست جز شکل خاصی از قریحهٔ پروردن. و قریحهٔ پروردن یعنی عشق بی‌دریغ به همهٔ روییدنی‌ها، از بذر گیاه و تخم حیوان و کودک انسان گرفته تا روابط وایده‌ها و استعدادها؛ بعنی ایمان به اینکه می‌شود در دل چیزهای خفته و خاموش، زیبایی و شکوفایی را برانگیخت. قریحهٔ پروردن یعنی مهربانی فراگیر، حمایت بی‌دریغ و انتظار مومنانه. و این چیزی است که به دست‌های یک کشاورز یا قلم یک نویسنده یا کلام معلم یا دامن پدر و مادر برکت می‌دهد. بدون قریحهٔ پروردن پربارترین باغ‌های دنیا هم یک روز می‌خشکند؛ مثل باغ پدربزرگ که خشکید و من نمی‌فهمیدم که چرا. 

از وقتی این را فهمیده‌ام دیگر برایم حیاتی نیست که مالک نهایی باغ پدربزرگ من باشم. کشاورز بودن هم برایم حیاتی نیست. ولی برایم حیاتی است که پرورش‌دهندهٔ بزرگی باشم. که دلم و دستم و نگاهم برکت داشته‌باشند؛ در وجودم آن کیفیت جادویی باشد که جوانه‌ها را حتی در دل سخت‌ترین سنگ‌ها بیدار می‌کند. آرزوی من، آرزوی 5 سال پیشم، حالا به این رنگ و شکل درآمده. دیگر باغ پدربزرگ برایم کافی نیست. چیزی که می‌خواهم این است که در قلبم باغی حمل کنم و در سرم باغی حمل کنم و به هر کجا که می‌روم باغی زیر پاهایم سبز شود. آرزویم قد کشیده است. 
  • ماهی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی