تحویل حال
پنجشنبه, ۲۶ اسفند ۱۳۹۵، ۰۹:۰۲ ب.ظ
به آرزوی لحظهٔ تحویل سال باور دارم؟ یا عادت دارم؟ یا صرفا دوست دارم باور داشتهباشم؟ کدام یکی درستتر است؟ هرچه که هست در شش هفت سال گذشته پیوسته به آن پابند بودهام و روزهای آخر اسفند، فعالانه و مشتاقانه در جستجوی چیزی بودهام که ارزش داشتهباشد در این لحظهٔ منحصر به فرد سالی یکبار، همان و فقط همان را از خودم و جهان طلب کنم. حالا که فکرش را میکنم بیشتر به آرزومندی باور دارم، به آنچه فعل آرزو کردن با سال و ماه و روز آدمی میکند، تا اینکه به اجابت آرزوها دل خوش کردهباشم.
آرزوی امسالم را هم -مثل آرزوی سال پیش- خیلی زود و خیلی راحت یافتهام. حالا فاشش نمیکنم، چون آرزوی سال نو باید رازی باشد بین انسان و سفرهٔ هفتسین و سبزه و سنبل آن؛ اولین بار در گوش سفرهٰ هفتسین فاش شود و بعد اگر خواستی به آنها که محرمترند بگویی. اما آرزوی سال پیشم را میگویم؛ جز اجابت شدهاش را میگویم؛ سه جز داشت و یک جز آن قبولی در آزمون ارشد روانشناسی بود، که پیش آمد و همان قدر که میخواستم و خیال میکردم خیر بود؛ البته خیری آمیخته به زحمت؛ خیری که اگر بناست خیریتش آشکار شود، باید سخت بکوشم و پابند و متعهدش باشم. -و شاید این خاصیت همه تصمیمهاست.-
حالا بهار تازه در راه است. میتوانم یک بار دیگر با همهٔ جانم چیزی را بخواهم و در همهٔ لحظههای پس از آن با همهٔ وسعم برایش بکوشم و بعد تماشا کنم که چه طور همین کوشش وسعم را بیشتر کردهاست. این چیزی است که باورش دارم، این چیزی است که از آرزو و آرزومندی میدانم. این چیزی است که در همهٔ این سالها پیوسته دگرگونم کردهاست تا این شدهام که حالا هستم. و هنوز و همچنان دارم دگرگون میشوم.
- ۹۵/۱۲/۲۶