کانی‌چاوْ

من گذرگاه بادها هستم

کانی‌چاوْ

من گذرگاه بادها هستم

یک مشکل و نصفی

پنجشنبه, ۱۲ فروردين ۱۳۹۵، ۱۰:۱۸ ب.ظ
هفته‌ٔ پراضطرابی بود. غیر از کنکور، یک مشکل و نصف دیگر هم داشتم. از طرفی یک اختلاف خانوادگی قدیمی سر باز کرد؛ اختلافی که در آن من و برادرم در یک جبهه‌ایم و پدرم در جبهه مقابل. از طرف دیگر، میم می‌خواست دربارهٔ رابطهٔ خودمان با خانواده‌اش حرف بزند و این ذهن مرا هم اندکی درگیر می‌کرد. در این میان عکس‌العمل خودم به شرایط پرتنش را با عکس‌العمل میم و برادرم مقایسه می‌کردم و به نتایج معنادار می‌رسیدم. من اولا می‌خواستم از احساسات و افکار خودم به درستی سردربیاورم و کاملا درک و تحلیل‌شان کنم. بعد می‌خواستم درددل کنم و گوش شنوا لازم داشتم (که میم یا سهیلا را انتخاب می‌کردم.) در مقابل میم و برادرم در سکوت فرو می‌رفتند یا از وسیله‌ای استفاده می‌کردند که حواسشان را پرت کند؛ سیگار، سینما، تلویزیون و اینترنت. دو سبک مقابلهٔ کاملا متفاوت که روانشناسی سلامتی در موردشان بی‌طرف نیست و موضع دارد: سبک اول را به سازگاری  و سلامتی نزدیک‌تر می‌داند، سبک دوم را به بیماری‌‌های روان‌تنی و مشکلات جسمانی مزمن. 

از خودم می‌پرسیدم چه طور باید این دو پسر عزیز را به شیوه‌های مقابلهٔ سالم‌تری تشویق کنم؟ و این سوال به جاهای جالبی می‌رسید. سبک‌های مقابله با استرس جزو کلیشه‌های جنسیتی هستند که فرهنگ تشویق و تشدید و (به نقل از نون) ارزش‌گذاری‌شان می‌کند. از همان کودکی، دخترها برای ارتباط گرفتن ودرددل کردن و درون‌نگری تقویت می‌شوند و پسرها برای کنترل هیجانات و برونگرایی. سبک اول «ضعیف» تلقی می‌شود و برچسب «خاله‌زنکی» می‌خورد؛ سبک دوم «قوی» و «مقتدرانه» و «جذاب» به حساب می‌آید. اینجا یکی از آن جاهایی است که مردها از کلیشه‌های جنسیتی صدمه می‌بینند. به نظر من این قبیل مصداق‌ها در نزاع استدلالی بر علیه کلیشه‌سازی جنسیتی ارزش زیادی دارند: چون کمک می‌کنند مساله را از سطح دعوای جنسیتی فراتر ببریم و به عنوان مشکل نوع بشر نگاه کنیم. نشان بدهیم که چه طور کلیشه‌های جنسیتی و ارزش‌گذاری‌هایی که به دنبال‌شان می‌آیند به هردوجنس (و نه فقط به زن‌ها) صدمه می‌زنند. 

تا جایی که به روانشناسی مربوط است، سالم‌ترین نوع هویت، هویت دوجنسی است. (و این با نارضایتی جنسی و دوجنس‌گرایی فرق دارد.) پژوهش نشان می‌دهد که افراد بیشتر فرهنگ‌ها در حدود میانسالی هویت دوجنسیتی پرورش می‌دهند. (همان چیزی که یونگ پیشبینی کرده بود.) چرا این اتفاق می‌افتد و چرا در میانسالی؟ ظاهرا ترکیبی از دلایل زیستی و محیطی دست‌اندرکارند. اما مثل خیلی از ویژگی‌های رشدی-روانی دیگر، ممکن است شرایط محیطی بتواند زمان این رویداد را دستکاری کند و پیشتر بکشد. چگونه محیطی آدم‌ها را تشویق می‌کند که پیش از میانسالی آمیزه‌ای از ویژگی‌های هردوجنس را نشان بدهند و چه طور می‌شود چنین محیطی را حداقل در سطح خانواده و جمع‌های دوستانه ایجاد کرد؟ این سوال برای من ارزش شخصی دارد. از یک طرف می‌خواهم در خودم برون‌گرایی و تعامل محیطی بیشتری پرورش بدهم. (این ویژگی‌های کلاسیک مردانه.) از طرفی دوست دارم به مردان مهم زندگی‌ام کمک کنم که به شیوه‌های سازگارانه‌تری با استرس مواجه شوند و در نتیجه سالم‌تر بمانند. این شیوه‌های سالم‌تر به طور سنتی زنانه انگاشته می‌شوند. 

پ.ن: این پست هم کم و بیش مرتبط است: اخلاقیات زنانه و مساله وارونه سازی ستم.
پ.ن: در هفته‌های گذشته بارها احساس کرده‌ام که دارم اینجا، توی وبلاگ چرت و پرت می‌نویسم؛ استدلال‌های ضعیف می‌کنم، حرف‌های خام می‌زنم و از کاه کوه می‌سازم. در پاسخ به این نگرانی حرف سین را برای خودم تکرار می‌کنم که گفته بود این‌ها همه تمرین فکر کردن و نوشتن هستند و تشویقم کرده بود که از ترس بیسوادی از بحثها کناره نگیرم. با این دلگرمی به تصمیمم پایبند می‌مانم؛ این تصمیم که منظم و متصل بنویسم. دیگر اینکه امیدوارم بعد از کنکور هم مغزم بهتر کار کند هم دنیایم چندبعدی‌تر بشود و چیزهای بیشتری برای گفتن داشته باشم. 
  • ماهی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی