کانی‌چاوْ

من گذرگاه بادها هستم

کانی‌چاوْ

من گذرگاه بادها هستم

زنی از خویش برون آید و کاری بکند

چهارشنبه, ۲۲ فروردين ۱۳۹۷، ۰۳:۱۹ ب.ظ

بلوغ، برکت، رشد، غنا. این‌ها بعضی از واژه‌های دستچین‌شده من هستند. دیروز استاد گفت: «اگر می‌خواهید درمانگر کودک بشوید باید مچور (بالغ) باشید.» شاخک‌هایم جنبید که چه چیزی را بلوغ می‌گوید؟ آیا بلوغ را مقابل کودکی قرار می‌دهد؟ ادامه داد: «باید ببینید، بشنوید، زندگی کنید، تجربه کنید. هرشب از خودتان بپرسید امروز چه چیز تازه‌ای را تجربه کردم؟» بلوغی که حرفش را می‌زد همان چیزی است که من غنا می‌گویم. دلم از خوشی لرزید. دانستم که به اشتباه سر این کلاس نیامده‌ام. 


عصر با میم (وبلاگنویس) قرار ملاقات داشتم. در کافه‌ای مشرف به یکی از پارک‌های محبوبم همدیگر را دیدیم. میم از کتاب‌ها و آدم‌ها و وبلاگ‌ها حرف زد. بلوغ، غنا. این دو واژه در سرم می‌چرخید. میم از آن آدم‌های راحتی بود که به خودت می‌آیی و می‌بینی کنارشان بی‌نقابی. «نقاب» هم یکی از واژه‌های دستچین شده من است؛ واژه‌هایی که برایشان معنای شخصی وضع کرده‌ام. با میم تا سر بزرگراه قدم زدیم و فکر کردم باید از واژه‌بازی و ور رفتن به انتزاع بکاهم. در عوض آدم‌ها را بیشتر ببینم که چگونه خودشان و جهانشان و آرزوهایشان را با واژه‌ها توضیح می‌دهند. 

  • ماهی

درمانگری

دوستی

نظرات  (۱)

ممنون

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی