کانی‌چاوْ

من گذرگاه بادها هستم

کانی‌چاوْ

من گذرگاه بادها هستم

روزها گر رفت گو رو، باک نیست

پنجشنبه, ۱۷ تیر ۱۳۹۵، ۰۴:۴۰ ب.ظ
1.
ستون‌نویسی مطبوعاتی را از سر گرفته‌ام. اول به خاطر پول، دوم به این امید که دوباره شانسم را در این ساحت امتحان کنم، بلکه دلبسته‌اش شوم یا دست کم چیزی از آن بیاموزم. همین امروز دو یادداشت و پنج طرح نوشتم و فرستادم برای دبیرصفحه و حالا در خوف و رجا هستم که می‌پسندد یا نه. به نظر خودم خوب نوشته‌ام: از آن لحن موعظه‌گرانهٔ قدیمی فاصله گرفته‌ام و به روایت‌گری نزدیک‌تر شده‌ام. اما یک نگرانی جدید برایم پیدا شده: مبادا این ستون‌نویسی‌ها رقیب وبلاگ‌نویسی‌ام بشوند و از میدان به درش کنند. بیشتر روز سرگرم خواندن هستم و فرصت زیادی برای نوشتن ندارم. اگر مراقب نباشم نوشتنی‌هایم به جان هم می‌‌افتند تا با چنگ و دندان سهم خودشان را از این مختصر طلب کنند.  

2. 
احتمالا امروز«به انتخاب مترجم» را تمام می‌کنم، که البته دیر است چون این کتاب سهمیهٔ خردادماه بود. خیلی بیشتر از آنچه چشم داشتم از آن فایده بردم. انتخاب‌های نوگرایانه و نوجویانهٔ مترجم چشمم را نسبت به چیستی ادبیات بازتر کرد، مفهوم داستان را برایم گستراند؛ دیدم داستان غیر از آنچه من می‌شناسم و عادت کرده‌ام، شکل‌های بسیار دیگری هم می‌تواند داشته‌باشد. نقد و نظرهایی که مترجم به هر داستان وصله‌ کرده‌بود کمک کرد دقیق‌تر و عمیق‌تر با متن مواجهه شوم، بیشتر پی لایه‌های مختلف اثر بگردم. تو بگو یک کارگاه مختصر درک داستان بود. چندین بار با خودم فکر کردم بخشی از آموزش حرفه‌ا‌ی هر نویسنده باید خواندن این قبیل حاشیه‌نگاری‌ها و بازبینی‌‌ها باشد تا هم جعبه‌ابزار نویسندگی را بهتر بشناسد، هم بداند دیگران با نوشته‌های احتمالی او چگونه مواجه خواهند شد. 
راستش را بگویم، فکر میکنم اینکه این بار ستون‌نویسی‌هایم را سهل و روان نوشتم و از مرزهای مالوف فراتر رفتم، قدریش به خاطر تاثیر این کتاب بود. 

3. 
دارم برای دورهٔ ارشد آماده می‌شوم. مشورت گرفته‌ام و درس‌های مهم روانشناسی بالینی را با منابعی بهتر از آنچه برای کنکور خواندم، مطالعه می‌کنم. فعلا آسیب‌شناسی و آمار می‌خوانم، بعد روش تحقیق و نظریه‌های شخصیت و نظریه‌های درمان را پی می‌خواهم گرفت. انگلیسی هم به جای خود. کارشناسی ارشد یک لیسانس دیگر نیست؛ ناچار باید قدری متمرکزتر باشم و تخصصی نگاه کنم و از پس هر هوا و هوسی نروم. و بله، منظورم از هوا و هوس فلسفه و مطالعات زنان و انسان‌شناسی است. سخت است دل برداشتن از همهٔ این‌ها، حتی اگر موقتی باشد. نقدا با خودم درگیرم که آیا حق دارم در این تابستان باقی‌مانده بعضی از آخرین هوا و هوس‌هایم را بخوانم یا نه؟ مقصود تاریخ فلسفهٔ ملکیان و «درآمدی بر نظریه‌های فمنیستی» رزمری تانگ است. 
  • ماهی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی