کانی‌چاوْ

من گذرگاه بادها هستم

کانی‌چاوْ

من گذرگاه بادها هستم

تن‌انگارهٔ سالم برعلیه تبعیض بدنی

پنجشنبه, ۹ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۰۴:۴۷ ب.ظ
در این هفته‌های آخر مانده به کنکور خیلی به تنم بد کرده‌ام: ورزش را با همهٔ فایدهٔ ذهنی و جسمی که در آن دیده بودم رها کرده‌ام. هر روز فست‌فود می‌خورم. نظم نویافتهٔ دستگاه گوارشم دوباره به هم‌ خورده‌است. چشم‌هایم نزدیک‌بین شده‌اند. هر روز استرس دارم، تا جایی که به شوخی می‌گویم شیر کورتیزولم هرز رفته! به دنبال استرس معده درد گرفته‌ام و عادت وسواس‌گونهٔ کندن جوش‌ها دوباره به سراغم آمده. اما بدتر از همه اینکه تن‌انگاره‌ام دوباره بدبینانه شده؛ شبیه همان تجربه‌ای که بیشتر نوجوان‌ها (مخصوصا دخترها) در حوالی بلوغ از سر می‌گذارنند. خودم را زشت و نامتناسب می‌پندارم. در آینه، بیشتر زشتی می‌بینم تا زیبایی. آن احساس دوستی با بدن و آسوده بودن در تن خویش خیلی کمرنگ شده. دیروز تلنگری خوردم و متوجه این تن‌انگارهٔ آسیب‌دیده شدم.

به لباس‌فروشی رفته‌بودم. فروشنده مرا برانداز کرد و گفت سینه‌بندی که پسند کرده‌ام به دردم نمی‌خورد؛ نسبت‌هایش با نسبت‌های تنم متفاوت بود. برای یک آن انگار خودم را باختم و احساس شرم کردم. زود به خودم هی زدم که: «مگر تو آمار نخوانده‌ای؟ لباس‌های آماده را از روی نُرم جامعه می‌دوزند و نُرم آماری ملاک طبیعی بودن و سالم‌بودن و زیبا بودن نیست؛ آن هم نرم یک کشور و نژاد دیگر، جایی که این لباس دوخته و آمده شده.» حالم درست شد، اما در تمام مسیر برگشت به این فکر می‌کردم که از کجا به کجا آمده‌ام. منی که یاد گرفته‌بودم خودم را در همه حال زیبا ببینم، حرمت تنم را نگه دارم، به کلیشه‌های زیبایی کمتر بها بدهم، حالا دوباره داشتم با بدنم غریبه می‌شدم و اجازه می‌دادم قضاوت‌های فرهنگی میان من و بدنم بایستند. به نظرم رسید همه این‌ها به خاطر بی‌توجهی‌های یک ماههٔ اخیر است؛ به خاطر اینکه مراقب از بدنم را از اولویت انداخته‌ام. احساس خطر کردم.

حالا دارم به این فکر می‌کنم که چه طور یک سبک زندگی سالم پرورش بدهم؛ عادات مربوط به سلامتی را چه طور در ذهنم ملکه کنم که در دوره‌های فشار و اضطراب از سرم نیفتند؟ چه طور برای ورزش و تغذیهٔ سالم و آرمیدگی جایی مثل نفس کشیدن باز کنم؛ که همیشه به قاعده و برقرار باشند و استثنا برندارند. از آنچه گذشت و نوشتم به جنبهٔ دیگری از اهمیت سلامتی پی برده‌ام: اینکه تن سالم مبنای تن‌انگارهٔ سالم است و تن‌انگارهٔ سالم برای مخالفت با کلیشه‌های زیبایی و تبعیض بدنی ضروری است. اگر بنا داریم نگاه فرهنگ را به جسم و جسمانیت به نقد بکشیم، باید خودمان با تنمان صلح کرده‌باشیم و وحدت و یکپارچگی یافته‌باشیم. باید زندگی کردن در پوست خودمان را آموخته باشیم و در برابر تنگ‌نظری‌های فرهنگی مصون شده‌باشیم. مساله فقط آن قاعدهٔ قدیمی اخلاقی نیست که «به هرچه می‌گویی عمل کن»؛ چیز دیگری هم هست: تلاش برای تغییر جریان آب انرژی روانی مضاعفی می‌خواهد و من گمان می‌کنم در سطح فردی، تن‌انگارهٔ سالم منبع اصلی این انرژی است. 


* مثل بیشتر نوشته‌های دیگر، این هم هنوز یک ایدهٔ خام است. در این باره هم باید بخوانم و بخوانم و بخوانم. و بعد شاید بنویسم. 
* قالب وبلاگ را عوض کردم که خلوت‌تر باشد و معنای شخصی کمتری داشته باشد. ولی دلم برای قالب قبلی تنگ است. 
  • ماهی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی